شایانشایان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

شایان ،تمشک مامان!

اولین دندان

اول اینو بگم که این پست رو چند روز پیش نوشتم،اما تا خواستم ثبتش کنم،شایان دو دسته زد روی کیبورد و از صفحه خارج شد!به همین راحتی ثبت نشد! البته این اولین باری نبود که از این کارا می کرد! حالا اصل مطلب! بالاخره اولین دندون شایان در روز 14 آذر (در اوایل ده ماهگی) ،بعد از کلی تب و بی قراری دراومد! دندون پایین سمت راستی!اما اصلا نمیذاره نگاش کنم،چه برسه به اینکه عکس بگیرم! دو سه روز تب داشت و ما هم بردیمش دکتر،دکتر هم گفت تبش مال ویروسه!بعد از دو سه روز دونه های قرمز رو بدنش بیرون پاشید که یه سریا گفتن سرخکه،اما من طی تحقیقاتم فهمیدم که سرخک نبوده! خلاصه آخر نفهمیدیم تب واسه ی چی بود! تو این عکس شایی تب داره ...
20 آذر 1392

اولین عاشورا

این اولین عاشوراست که شایان با ماست،واسه همین ما هم واسه ی شایی لباس سقا خریدیم و با هم رفتیم هیئت ! اول فکر کردیم که شاید از صدای طبل بترسه،اما نه تنها نترسید،بلکه خیلی هم دوست داشت! خیلی بامزه بود!با هر صدای طبل چشاش رو میبست! ...
24 آبان 1392

کابینت!

تا ما میریم آشپزخونه،شایی هم پشت سر ما سریع میاد! و همش از میز و صندلی بالا میکشه.اینجا هم در کابینت رو واسش باز گذاشتیم و شایی هم کلی ذوق کرد! ...
21 آبان 1392

خجالت کشیدن

شایی کوچولو جدیدا تا یه غریبه  میبینه،سرش رو میندازه پایین و با انگشت اشاره ش بازی می کنه و یه لبخند خاص میزنه و خجالت میکشه! اینجا هم رفته بودیم خونه ی خاله مولود،واسه ی اولین بار این واکنش(خجالت کشیدن) از شایی سر زد! عکس بعدی هم مال موقعیه که رفته بودیم ملایر(خونه ی مادر جون) و شایی تا لحظه ی آخر از مادر جون خجالت میکشید و زیاد شیطونی نمی کرد.تو این عکس هم از خواب پا شده بود،اما از جاش تکون نمی خورد! ...
21 آبان 1392